همسان بودن
اساس ایجاد دوستى میان دو فرد سن، عقل، جنسیت و ... است. گاهى دو نفر انسان یکدیگر را جذب مى کنند و دلشان مى خواهد با یکدیگر دوست شوند.
این رمزى دارد رمزش سنخیت است. اگر بین این دو تا مشابهتى نباشد همدیگر را جذب نمىکنند. مثنوى مى گوید:
حکیمى زاغى را دید که با لک لک طرح دوستى ریخته با هم مىنشینند و با هم پرواز مىکنند. دو مرغ از دو نوع؛ زاغ نه قیافهاش و نه رنگش با لکلک شباهتى ندارد. تعجب کرد که زاغ با لک لک چرا؟ نزدیک آنها رفت و دقت کرد، دید هر دو تا لنگند.
آن حکیمى گفت دیدم هم تکى در بیابان زاغ را با لکلکى
در عجب ماندم بجستم حالشان تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک و من حیران و دنگ خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
این یک پایى بودن، دو نوع حیوان بیگانه را با هم انس داد. انسانها نیز هیچ گاه بدون جهت با یکدیگر رفیق نمىشوند. کما اینکه هیچ وقت بى جهت با یکدیگر دشمن نمى شوند. «مجموعه آثار استاد، ج 16، ص 235.»
على علیه السلام فرمود:الصّاحِب کَالرُّقعَةِ فى الثوب فَاتَّخِذهُ مُشاکِلا «شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص 309.»
دوست همانند وصله جامه است پس آن را هم شکل و هم سان با خودت برگزین.
راه و رسم دوستى، ص: 29و 28
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 529
کل بازدیدها: 806732